محل لوگو

مقاله درباره گفتارهايي پيرامون مديريت مشاركتي


مقاله درباره گفتارهايي پيرامون مديريت مشاركتي

مقاله درباره گفتارهايي پيرامون مديريت مشاركتي در 22 صفحه با فرمت word و قابل ویرایش

مقدمه

مشاركت در اداره امور از ديرباز كه گروهها و سازمانهاي انساني بوجود آمدند، مورد توجه بوده و به عنوان يك پديده نوين در مديريت تلقي نمي گردد، بلكه در طول تاريخ از اين اصل كمابيش پيروي شده و برخي مكاتب تاكيد خاصي بر آن داشته اند. ولي بررسي علمي اين پديده انساني بعد از انقلاب صنعتي مورد توجه جدي قرار گرفت.

تعريف مشاركت

يك امر مشكلي است، زيرا اين اصطلاح معني يكساني در بين فرهنگ هاي مختلف و در بين سيستمهاي روابط كار دارد. به عبارت ديگر، مشاركت در تصميم گيري به عنوان يك مفهوم واحد تصور مي شود اما به طرق مختلفي به عمل در مي آيد (كاتن و همكاران، 1988). به همين دليل است كه افراد ادراك متفاوتي از مشاركت دارند. خيلي از پژوهشگران و نويسندگان بدون تعريف مشاركت در مورد آن صحبت مي كنند و كم و بيش آگاهانه آن را در معاني مختلفي بكار مي برند. شرجل (1970) مي گويد مشاركت در تصميم گيري در خيلي از كشورها يك مفهوم دل انگيز است، اما تقريبا بيشتر افرادي كه اين اصطلاح را بكار مي برند به طور متفاوتي در مورد آن فكر مي كنند. به عنوان مثال، بول ديبال (1989) تصميم گيري مشاركتي در سطح گروه، دپارتمان و سازمان را «مشاركت سياسي» مي نامد و آن را از «مشاركت اجتماعي و مشاركت مالي» متمايز مي سازد.

گست (1979) بحث مي كند كه كوشش براي تعريف مشاركت كاركنان اغلب با سردرگمي و مشكلات مواجه مي شود. او ذكر مي كند كه مشاركت يك موضوع ماندگار با معاني مختلف است. ايده اصلي آن است كه افراد بايد در مورد تصميم هايي كه از آن تاثير مي پذيرند حرفي براي گفتن داشته باشند. به هر حال، پژوهشگران و نويسندگان معمولا بعدي از مشاركت را كه از نظر آنها اهميت زيادي دارد، مورد توجه قرار مي دهند و تعريف خود را براساس آن ارائه مي دهند. به عنوان مثال، يك نويسنده (آلپرت، 1945) مشاركت را «من فعال» تعريف مي كند، ديگران مشاركت را تا سطح تفويض اختيار نيز گسترش مي دهند (لوين، 1968، ساشكين و موريس، 1984؛ سورچر، 1971،؛ اشتراس و روزنشتين، 1970؛ تاننبوم، 1962) و يا بعضي از نگرشها، مشاركت را به عنوان تصميم گيري گروهي قلمداد مي كنند (يوكل، 1989، هلر و يوكل 1969؛ تاننبوم، 1974). اين مثالها گواهي است بر تفسير متفاوت مشاركت توسط دانشمندان و مديراني كه با آن سر و كار دارند. پيدا كردن راهي براي خروج از اين جنگل ابهام، مستلزم طبقه بندي اين تعاريف است كه ذيلاً بدان مي پردازيم.

اولين سري از تعاريف بر «فرايند» تصميم گيري تاكيد مي كنند و مشاركت را يك فرايند مورد توافق مي دانند كه از طريق آن كاركنان قادرند بر تصميم هاي مديريتي اثر بگذارند (كلارك، فتچل و رابرتز، 1972؛ واكر، 13974؛ اليوت، 1978). ثانيا، نويسندگاني سعي كرده اند با اشاره به تعامل بين نقش آفرينان تصميم گيري، در تعاريف خودشان دقيق تر باشند. در اين مفهوم، تاثيرگذاري كاركنان بر تصميم ها اساس مشاركت را تشكيل مي دهد (فرنچ، اسراييل و آس، 1960). ثالثاً، تاكيد بر قلمرو مشاركت نيز در تعاريف نمود فراوان دارد. كاركنان ممكن است در حل مساله، هدف گذاري، ايجاد تغييرات در سازمان و تصميم گيري شركت نمايند (ساشكين، 1984). رابعاً، نويسندگاني وجود دارند كه فرم و اندازه مشاركت را مورد تاكيد قرار داده اند. مشاركت مي تواند، فرمهاي مختلفي را بخود بگيرد كه معمولي ترين آنها فرمهاي مستقيم و غير مستقيم است (لامرز، 1967). خامساً، مشاركت بر حسب «تصميم گيري مشترك» تعريف شده است (لاك، شويجر و لاتام، 1988). سادساً، بعضي از نويسندگان، درگيري روحي و رواني كاركنان در تصميم گيري را مورد لحاظ قرار داده اند (لوتانز، 1977، و روم ، 1959).

از اين بررسي مختصر مي توان دريافت كه تعاريف چندگانه اي وجود دارند كه انعكاسي از ديدگاه هاي مختلف بشمار مي روند. به نظر مي رسد پيدا كردن تعريفي كه جامعيت داشته باشد، چندان مشكل نيست. تعريف مشاركت براساس يكي از ابعاد مشاركت به طور جزيي درست است. آنچه كه كمتر در اين تعاريف به چشم مي خورد تعريف مشاركت بر مبناي تمامي ابعاد آن؛ بنابراين، جا دارد با توجه به جنبه هاي مختلف مشاركت، به تعريف مجدد آن بپردازيم. با اين ديد، مشاركت را مي توان فرايند درگيري كاركنان در تصميم هاي استراتژيك / تاكتيكي سازمان به حساب آورد كه به صورت رسمي / غير رسمي در فرم مستقيم / غير مستقيم و با درجه، سطح و حدود مشخصي اتفاق مي افتد.

اين مفهوم از مشاركت يك تعريف جامعي است كه ضمن پوشش دادن نكات كليدي در تعاريف قبلي، ابعاد مشاركت را نيز مورد تاكيد قرار مي دهد. اين ابعاد شامل: قلمرو، سطح، درجه، فرم، پايه و حدود مشاركت است. با تاكيد بر «درجه» مشاركت، اين تعريف درجه نفوذ كاركنان بر تصميم گيري را لحاظ مي كند. از توجه به «قلمرو» مشاركت، موضوع هاي تصميم گيري را به حساب مي آورد كه از تصميم هاي تاكتيكي شروع شده و به تصميم هاي استراتژيك ختم مي شوند. با تاكيد بر «فرم» مشاركت، هر دو شيوه مشاركت مستقيم و غير مستقيم (مشاركت بر مبناي نمايندگي) را در نظر مي گيرد. با امعان نظر در «حدود» مشاركت، دامنه افراد درگير در سيستم مشاركتي و حدود درگيري اجتماعي آنها را در فرآيند تصميم گيري مد نظر قرار مي دهد. با نگرش بر «سطوح» مشاركت، اين تعريف، سطحي (سطوحي) از سازمان را كه در آن مشاركت اتفاق مي افتد را به حساب مي آورد. و سرانجام اين تعريف مبناي قانوني شكل گيري مشاركت را مورد لحاظ قرار مي دهد كه ساز و كارهاي رسمي يا غير رسمي را در برگيرد.

سير تكوين مديريت مشاركتي

مشاركت يك مفهوم قديمي است كه ريشه در اداره امور عمومي و افكار مذهبي دارد. به عنوان مثال، مشاركت بر مبناي مشورت در اسلام تحت عنوان «شورا» مورد توجه قرار گرفته است. قرآن كريم به طور صريح مديران را مكلف مي كند در اموري كه نياز به تحقيق و تفحص دارد بر مبناي مشورت به تصميم گيري بپردازند.

به هر حال ، مديريت مشاركتي عليرغم قدمت تاريخي خود، بعد از انقلاب صنعتي به صورت علمي مورد بررسي قرار گرفت. پيدايش نظريه هاي كلاسيك، ساختار، تخصص گرايي، عقلايي بودن، و نظم و ترتيب را در سازمانها مورد تاكيد قرار دادند (ويلسون و روز بفلد، 1990). تضادهايي كه فلسفه كلاسيك با روح و روان انساني داشت، موجب گشت توجه به روابط انساني معطوف گردد.

در سال 1972 التون مايو (اوبرايان، 1984) و همكارانش سعي كردند بين شرايط كاري و بهره وري رابطه اي پيدا كنند. اين مطالعات برحسب تصادف، اهميت مديريت مشاركتي را كشف كرد و رفته رفته با تاكيد بر جنبه هاي اجتماعي گروه هاي كار، مكتب جديدي با نام «روابط انساني» پايه گذاري شد كه سعي مي كرد مشاركت واقعي را مورد تشويق قرار دهد.

مديريت مشاركتي با كار انديشمنداني چون آرجريس (1955) ، ليكرت (1961)، هرزبرگ (1968) و لاولر (1986) رو به رشد نهاد و با اشكال و عناوين مختلف، نظير مديريت بر مبناي هدف، نظام پيشنهادها، گروه هاي بهبود كيفيت، و گروه هاي خود گردان به حيات خود ادامه داد. امروزه مديريت مشاركتي به عنوان يكي از عناصر تئوري نئوكلاسيك مطرح است. تئوريهاي سازماني و مديريتي مختلفي در طول سالها با تاكيد بر تصميم گيري مشاركتي شكل گرفته اند كه مهمترين آنها شامل: مديريت كيفيت فراگير (گرانت و همكاران، 1992) يادگيري سازماني (داگسون، 1993) نظريه قدرت دهي (براون و لاولر، 1992) و دموكراسي صنعتي (در بر، 1969) است.

يكي از نظامهاي مديريتي پويا كه نقش مهمي در توسعه منابع انساني و در نتيجه فرآيند توسعه بانك دارد، نظام مديريت مشاركتي است. اين نظام مديريتي به عنوان يك نظام مطلوب و كارآمد هم از لحاظ نظري و هم از لحاظ عملي آزمون هاي موفق خود را گذرانيده است؛ و هم اكنون در كشورهاي پيشرفته و نيز در كشورهاي در حال توسعه كاملا مورد استفاده بوده و از جايگاه مناسبي برخوردار است. از آنجائيكه منابع انساني از عوامل زيربنايي فرآيند توسعه مي باشد و هرگونه توفيق در فرايند توسعه پايدار يك سازمان مشروط به توفيق در توسعه منابع انساني است، از اينرو، اهميت و ضرورت توجه به نظام هاي مديريتي توسعه دهنده منابع انساني آشكار مي شود.

نظام مديريت مشاركتي، نظام همكاري فكري و عملي كليه اعضاي يك سازمان با سطوح مختلف مديريتي آن سازمان است. در اين نظام، كليه افراد سازمان، درباره روش هاي حل مسائل و ارتقاء بهره وري سازمان، فعالانه انديشه كرده و حاصل آنرا در قالب طرح ها و پيشنهادها به سازمان ارائه مي كنند. بدين طريق سازمان از يك نظام هم فكري و هم انديشي براي رسيدن به اهداف سازمان بهره مي جويد. نظام مديريتي به تعبيري در واقع نوعي نظام مديريت شورايي با شكل خاص خود است. در اين نظام براي افكار و خلاقيت هاي كليه اعضاي سازمان ارزش شايسته قائل شده و در تصيم گيري از آنها استفاده مي شود. وجود و جريان اين نظام نتايج و پيامدهاي مثبت و مطلوب متعددي در بر دارد كه در مجموع نقش مهمي در فرآيند توسعه منابع انساني ايفاء مي كند.


مبلغ واقعی 25,000 تومان    45% تخفیف    مبلغ قابل پرداخت 13,750 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

دیدگاه های کاربران (0)

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما