محل لوگو

مبانی نظری و پیشینه تحقیق برنامه ريزي استراتژیک


مبانی نظری و پیشینه تحقیق برنامه ريزي استراتژیک

مبانی نظری و پیشینه تحقیق برنامه ريزي استراتژیک  در 52 صفحه با فرمت word و قابل ویرایش

برنامه ريزي استراتژیک
يكي از روش هاي شناسايي ماهيت برنامه ريزي استراتژیک بررسي تفاوت آن با ساير روش هاي برنامه ريزي است. امروزه در سازمان هاي پيشرفته و در سطوح مختلف سازمان ها، برنامه ريزي به سه صورت اساسي برنامه ريزي استراتژیک، برنامه ريزي ترفندي و برنامه ريزي عملياتي به شرح زير جلوه گر مي شود.

الف) برنامه ريزي استراتژیک:
در اين برنامه ريزي، اهداف و خطوط كلي و رسالت سازمان در بلندمدت تعيين مي شود. اين نوع برنامه ريزي جامعيت داشته و در سطوح عالي سازمان شكل مي گيرد؛ در اين نوع برنامه ريزي چارچوبي مشخص براي برنامه ريزي ترفندي و برنامه ريزي عملياتي ترسيم مي شود. اين برنامه داراي ديد بلندمدت است. در حكم چتري است كه كل سازمان را به نحوي در بر مي گيرد.
ب) برنامه ريزي ترفندي:
اين برنامه ريزي كه در آغاز در سازمان هاي نظامي به كار گرفته شد، فرايندي است كه به وسيله آن، مديراندسته اي از فعاليت هاي مرتبط را در اجراي يك راهبرد تصوير مي كنند. به عبارت ديگر، برنامه ريزي ترفندي به مسائلي مربوط مي شود كه براي رسيدن به هدف هايي، توسط برنامه ريزان سطوح عالي سازمان ترسيم مي شوند. اين نوع برنامه ريزي شامل تدوين هدف ها و انتخاب وسايل لازم براي دستيابي به آن هدف ها است. چارچوب زماني برنامه ريزي ترفندي، كوتاه تر از برنامه ريزي استراتژیک است. در نهايت، اين برنامه ريزي به وسيله سطوح مياني سازمان انجام مي گيرد.

ج) برنامه ريزي عملياتي:
فرايندي است كه به وسيله آن، مديران اجرايي، فعاليت و گام هاي ويژه اي را در راستاي رسيدن به اهداف مورد نظر ترسيم مي كنند. برنامه ريزي عملياتي چارچوب زمانی كوتاه تري نسبت به دو برنامه ريزي استراتژیک و ترفندي دارد؛ اين نوع اغلب توسط مديراني صورت مي گيرد كه مسئوليت محدود براي اجراي هدف هاي محدود دارند.
لازم به ذكر است كه مرز بين برنامه ريزي استراتژیک، ترفندي و عملياتي كاملاً روشن نيست؛ تفاوت بين اين سه برنامه ريزي نسبي است.
در خصوص تفاوت بين برنامه ريزي استراتژیک و برنامه ريزي بلندمدت مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
1- برنامه ريزي بلندمدت تنها بر بخش هايي از سازمان تمركز دارد؛ اما گستره برنامه  ريزي استراتژیک سراسر سازمان را در بر مي گيرد. تمايز ديگر اين كه برنامه  ريزي بلندمدت آينده را به صورت انتخابي مي نگرد؛ در صورتي كه برنامه ريزي استراتژیک آينده را به صورت كلي در نظر مي گيرد؛
2- برنامه ريزي بلندمدت به طور كلي تصويري است از وضعيت مطلوب آينده و تداوم يا گستره چيزي كه از قبل وجود داشته است. اين وضعيت ها يا اهداف نهايي، تصويري مطلوب از آينده يا گستره اي از وضعيت موجود هستند. تحقق اين اهداف ممكن است نيازمند انجام تغييراتي در برخي از روش هاي انجام كار يا افزايش در هزينه هاي مالي و منابع انساني باشد؛ اما فعاليت اساسي سازمان همچنان يكسان باقي مي ماند؛ اين امر در برنامه ريزي استراتژیک صادق نيست؛
3- برنامه ريزي استراتژیک، به دليل بروز تغيير يا تغييرات مهم در محصولات يا خدمات آينده سازمان مطرح مي شود. با تغيير محيطي كه سازمان در آن عمل مي كند، كاركنان سازمان احساس مي كنند فرصت جديدي براي انجام برخي امور تازه يا متفاوت وجود دارد كه در واقع تداوم امور قبلي نيستند. اين حركت به سوي زمينه اي جديد يا بعدي تازه، گام يا جهش به درون چيزي ناشناخته است؛ اين همان چيزي است كه از آن به عنوان برنامه ريزي استراتژیک نام برده مي شود؛
4- برنامه ريزي استراتژیک درصدد شناسايي و حل مسايل استراتژیک است؛ در حالي كه برنامه ريزي بلندمدت بر تعيين اهداف، مقاصد و تدوين برنامه هاي عملياتي براي نيل به اين اهداف تأكيد دارد؛
5- برنامه ريزي استراتژیک بيشتر از برنامه ريزي بلندمدت بر ارزيابي محيط داخل و خارج سازمان تأكيد دارد؛
6- برنامه ريزي استراتژیک نيازمند تغييرات كيفي بوده و شامل تعداد زيادي برنامه است كه براساس مقتضيات محيط انجام خواهند شد؛ در حالي كه برنامه ريزي بلندمدت شامل انتظارات معيني است كه براساس وضعيت موجود تدوين مي شود.
برنامه ريزان استراتژیک معمولاً محدوده احتمالي از آينده ممكن را در نظر گرفته، تصميمات و فعاليت هاي خود را در اين محدوده به عمل مي آورند؛ در حالي كه برنامه ريزان بلندمدت يك آينده قطعي را براي خود در نظر گرفته، برنامه ها و فعاليت هاي خود را براي آينده اي كه بيشترين احتمال وقوع را دارد، تنظيم مي نمايند؛ در صورت بروز تغييراتي در آينده فرضي، امكان اصلاح چنين برنامه اي وجود ندارد؛
7- برنامه ريزي استراتژیک بيش از برنامه ريزي بلندمدت، آينده مدار است؛
8- برنامه ريزي استراتژیک، يك فعاليت پيچيده بوده و نيازمند مشاركت مديران تمام سطوح سازماني است. اين مديران نقش فعالي در برنامه ريزي استراتژیک و سنجش عملكردها (شامل تنظيم و گسترش نظام مديريت عملكرد سازمان) دارند؛
9- برنامه ريزي استراتژیک بايد پاسخگوي فعاليت هاي سازماني در قبال تغييرات محيط باشد؛ چرا كه محيط در بخش هاي غير انتفاعي مي تواند به شكل پيش بيني نشده اي تغيير كند. تأكيد برنامه ريزي استراتژیک بر تصميم-گيري است؛ چرا كه تصميم گيري مناسب، توانايي سازمان را در واكنش به تغييرات محيط افزايش مي دهد.
برنامه ريزي استراتژیک به دليل ويژگي هاي خود همچنين با برنامه ريزي عملياتی تفاوت هاي بنيادي دارد؛ در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- اصولاً برنامه ريزي عملياتي در سطوح مياني و پايه شكل مي گيرد؛ در حالي كه برنامه ريزي استراتژیک در سطوح عالي سازمان تدوين مي شود؛
2- تأكيد برنامه ريزي عملياتي بر كارايي و بازدهي است؛ در حالي كه برنامه ريزي استراتژیک بر اثربخشي تأكيد دارد. منظور از اثربخشي آن است كه هدف هاي اصلي و اساسي تعيين شوند و به آنها دست يابيم؛ اما در كارايي، غرض آن است كه با بيشترين بازدهي به هدف هاي تعيين شده برسيم. به تعبير ديگر، در برنامه ريزي استراتژیک با هدف اثربخشي مي كوشيم تا كارهاي درست را انجام دهيم؛ در حالي كه در برنامه ريزي عملياتي، با هدف كارايي، تلاش در اين است كه كارها به درستي انجام پذيرند؛
3- در برنامه ريزي عملياتي بيشتر بر منافع فعلي سازمان تأكيد مي شود؛ در حالي كه در برنامه ريزي استراتژیک توجه بر منافع آينده است. به عبارت ديگر، ديد برنامه ريزي عملياتي كوتاه مدت و ديد برنامه ريزي استراتژیک بلندمدت است. در برنامه ريزي عملياتي منابع و امكانات موجود سازمان در نظر گرفته مي شود؛ در حالي كه در برنامه ريزي استراتژیک به منابع و امكانات آينده سازمان چشم مي دوزيم؛
4- در برنامه ريزي عملياتي ساختار سازماني و شرايط محيطي، با ثبات نسبي در نظر گرفته مي شود؛ در حالي كه در برنامه ريزي استراتژیک ساختار سازماني منعطف و متناسب و همراه با تغييرات در طول زمان است؛
5- در برنامه ريزي عملياتی روش هاي كار غالباً تجربه شده بوده و متكي به دستاوردهاي گذشته است؛ در حالي كه در برنامه ريزي استراتژیک، روش هاي نو و تجربه نشده نيز پا به عرصه مي نهند؛
6- برنامه ريزي عملياتي در مقايسه با برنامه ريزي استراتژیک خطر كمتري به همراه دارد (طبيبي و ملكي، 1382).

 لزوم برقراري برنامه ريزي استراتژیک در سازمان ها
شرايط متحول و متغير محيطي موجود در فضاي كنوني سازمان ها باعث شده كه تعيين دقيق راستا و جهت حركت سازمان ها به راحتي امكان پذير نباشد و نيازمند وجود تفكري چند بعدي، فراگير وخلاقانه باشد. در محيط و دنيايي كه ما زندگي مي كنيم دو خصوصيت عمده ديده مي شود كه عبارتند از: تغييرات مداوم و پيچيدگي(گرود و اهلستروم ،1997). تغييرات مداوم زمينه اي را ايجاد مي كنند كه ما به عنوان افراد، شركت ها و ملت ها مجبوريم راستا و جهت حركت خود را مشخص نماييم و از طرفي ديگر، پيچيدگي موجود در محيط باعث ايجاد چالش-هايي در توانايي ما در شناخت و انتخاب راستا و جهت حركت خود مي شود. از اين رو ما نيازمند رويكرد جديدي در راهبردهاي خود نسبت به محيط و آينده كسب و كار خود هستيم كه دربرگيرنده نوع نگرش و تفكر ما نسبت به محيط و آينده است و نه صرفاً مجموعه اي از پيش تعيين شده كه قابليت انطباق آنها با تغييرات مداوم محيطي و هماهنگي آنها با پيچيدگي هاي محيطي بسيار مشكل است. به بيان ديگر، ما نيازمند نوعي چارچوب نگاه و نگرش هستيم كه مي توان به آن تفكر استراتژیک اطلاق نمود. در عرصه بسيار پيچيده فعاليت-هاي صنعتي، بازرگاني، اقتصادي و نظامي، تعدد عوامل تأثيرگذار، سرعت تغيير و تحولات، علاقه مندي سازمان ها به كسب موفقيت و پيشرفت و بقاي بلندمدت، برنامه ريزي استراتژیک را ضرورتي اجتناب ناپذير كرده است. پيشرفت و توسعه سريع در جهان امروز و تغييرات پر شتاب محيطي، آگاهي از تحولات را ضروري ساخته است(کرامت زاده و محمدی، ۱۳۸۷).

اهميت امر برنامه ريزي بر كسي پوشيده نيست. مديران سازمان ها، بدون ترسيم دورنماي آينده فعاليت هاي خود، قادر به رهبري و هدايت صحيح در اين عرصه پيچيده نيستند. در اين عصر از پيشرفت علم و فناوري، برنامه ريزي استراتژیک، ابزاري سودمند براي مديران و كارشناسان سازمان ها و رشته فعاليت هاي مرتبط است. برنامه ريزي استراتژیک عواملي اساسي خطرآفرين محيطي را تحليل كرده و راه حل هايي را كه با احتمال بيشتري براي رسيدن به هدف مناسب تر است ارائه مي دهد. به عبارتي برنامه ريزي استراتژیک فرايند تعيين اهداف سازمان و اتخاذ تصميم درباره طرح هاي جامع عملياتي و اجرايي براي تحقق آنهاست. با وجود اهميت برنامه ريزي استراتژیک، هنوز در بسياري از سازمان ها تأثير حياتي آن در رسيدن به اهداف سازمان به خوبي درك نشده است؛ حتي در بعضي از مواقع مديران آن را يك امر تجملي و پر هزينه مي‌دانند. به عقيده بعضي از انديشمندان، برنامه ريزي استراتژیک بيانگر قدرت خلاق مديران و ساختن آينده است؛ يعني مديران از طريق برنامه ريزي استراتژیک به امر آينده سازي مي پردازند.كاربرد برنامه ريزي استراتژیک، همراهي همه بخش ها و توسعه منابع انساني را مي طلبد كه بايد آن را به عنوان يك تحول در بهبود و توسعه سازمان بر شمرد(بهرامی و دیگران، ۱۳۸۹).
امروزه سازمان ها، با توجه به گستردگي جغرافيايي، حجم نيروي انساني، تنوع تهديدات داخلي و خارجي، نوع مأموريت هاي تعريف شده و ساير ويژگي هاي خود، بايد از نوعي آينده نگري مناسب برخوردار بوده و با انعطاف پذيري در اهداف، برنامه ها و منابع، بتوانند مأموريت هاي خود را به گونه مطلوب به انجام برسانند.
اين مهم، نيازمند داشتن نوعي برنامه ريزي استراتژیک قوي است كه بايد با دقت به طراحي و سرانجام اجراي آن پرداخت. براي استقرار مطلوب برنامه ريزي استراتژیک در سطح يك سازمان، پيروي از يك فرايند مناسب كه براساس شرايط و اقتضائات آن سازمان طراحي و تدوين شده است، ضرورتي دو چندان پيدا مي‌كند.
به طور كلي از جمله مزاياي برنامه ريزي استراتژیک مي توان به موارد زير اشاره نمود:
• براي دستيابي به اهداف از پيش تعيين شده، بستر مناسب ايجاد مي كند؛
• به مديران كمك مي كند كه درك روشن تري از سازمان داشته باشند؛
• شناخت فرصت هاي بازارهاي آينده را آسان تر مي سازد؛
• ديدي هدفمند از مسائل مديريتي ارائه مي  دهد؛
• قالبي براي بازنگري اجراي برنامه ها و كنترل فعاليت ها ارائه مي دهد؛
• به مديران كمك مي كند تا در راستاي اهداف تعيين شده، تصميماتي اساسي بگيرند؛
• زمان و منابع را به گونه اي كاراتري به فرصت هاي از پيش تعيين شده تخصيص مي دهد؛
• هماهنگي در اجراي فنوني كه برنامه را به سرانجام مي رسانند به وجود مي آورد؛
• زمان و منابعي را كه بايد فداي تصحيح تصميمات نادرست و بدون ديد بلندمدت گردند، به حداقل مي-رسانند؛
• قالبي براي ارتباط داخلي بين كاركنان به وجود مي آورد؛
• ترتيب دهي اولويت ها را در قالب زماني برنامه فراهم مي آرود؛
• مزيتي براي سازمان در مقابل رقيبان به دست مي دهد؛
• تفكر آينده نگر را تشويق مي كند؛
• براي داشتن يك روش هماهنگ و يكپارچه همراه با اشتياق لازم از سوي افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصت ها، انگيزش ايجاد مي كند (شركت توسعه خدمات مديريت بهار، 1387).

الگوهای رایج برنامه ریزی استراتژیک
در این قسمت به معرفی و بررسی الگوهای رایج در برنامه ریزی استراتژیک و نقاط قوت و ضعف هر کدام از آنها پرداخته می شود.

2-3-1 -الگوي برنامه ريزي استراتژیک استونر و فريمن
استونر و فريمن در كتاب خود با عنوان «مديريت» الگوي برنامه ريزي استراتژیک را در نه مرحله به شرح ذيل بيان مي كنند (پارسائيان و اعرابي، 1380)
مرحله 1- تعيين هدف؛
مرحله 2- شناسايي راهبرد و هدف هاي كنوني؛
مرحله 3- تحليل محيط؛
مرحله 4- تحليل منابع؛
مرحله 5- شناسايي فرصت هاي استراتژیک و تهديدها؛
مرحله 6- تعيين ميزان تغييرات استراتژیک؛
مرحله 7- تصميم گيري استراتژیک؛
مرحله 8- اجراي استراتژیک؛
مرحله 9- اندازه گيري و نظارت بر پيشرفت.

جزئیات:
توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)


مبلغ واقعی 20,000 تومان    30% تخفیف    مبلغ قابل پرداخت 14,000 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 201

برچسب های مهم

دیدگاه های کاربران (0)

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما